———————
دیواره ی صاف فراز کوهی در تیمره، که هنرمندان نقش هایی بسیار زیبا از دو یوز و یک پلنگ آفریده اند؛ که نشان از زیستگاه آن گربه سان و دیده های هنرمندان در آن دوران کهن دارد. ما اغلب، نقش پلنگ ها را بر روی دیواره های صاف فراز کوه ها می دیدیم؟!
این سؤالی بود که همیشه ذهن ما را به خودش مشغول کرده بود؛ چرا روی دیواره های مرتفع و بلند کوه ها؟
تا اینکه راز آن نگارگری ها را در غرور و برتری جویی بیش از حد پلنگ ها یافتیم و هنرمندان با نقاشی های خود قسمتی از زندگی پلنگ را روایت کرده بودند.
پلنگ گربه سانی است؛ که چشم دیدن بالاتر از خود را ندارد. به همین دلیل شکارچی ها در شب کوهستان، هیچگاه بالای کوه نمی خوابند؛ چون پلنگ آنها را از بین می برد.
شب هایی که قرص ماه کامل است؛ پلنگ از فراز آن قله ی کوه خیز بر می دارد؛ تا ماه را که از او بالاتر است؛ به زیر کشد. غافل از آنکه پنجه های مغرور او به ماه نمی رسد و آن زیاده خواهی و غرور بیش از حد، به سقوط آن به ته دره و مرگ آن می انجامد.
فردا صبح که رهگذاران جنازه ی پلنگ را کف دره می بینند. با خود می گویند؛ او دیشب قربانی پایین کشیدن ماه و خیال باطل خود شده است.
این صحنه در هنر نگارگران باستان و شعر شعرایی چون: فردوسی، ناصر خسرو، حسین منزوی و… نیز دیده می شود.
هنرمندان نگارگر، با نقش زیبای پلنگ بر ارتفاع به آینده گان هشدار داده اند؛ که مواظب باشید به دست پلنگ غرورتان سقوط نکنید!
خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من دل مغرورم پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
شاعر معاصر، حسین منزوی